سلام علیکم
نوماز و روزه هاتون قبول باشه!... شوا که بلند میشد از خودتون راز و نیاز در وکنید. واسه ما هم دعا در وکنید!!!
این نمیدونم از کیه:
من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمی گویم
به زیر ضربه های غم نیفتد خم به ابرویم
در جنگی از ستاره آهو شده بود
آنگاه به شکل یک پرستو شده بود
می رفت به هر طرف، - رهاتر از باد-
انگار به دست عشق جادو شده بود
یکی از همکاران در حالی که فیش حقوقش را به دست دارد در اتاق را باز میکند و ...
ـ ببینم برا تو چند ساعت «اضافه کاری» زدن؟
ـ یه ...چهل، پنجاه، ساعتی زدن.
ـ اینا چرا اینطورن؟ هر ماه ساعت اضافه کاری رو کم میکنن.
ـ خب اوضاع اقتصادی کشور میزون نیست، انشاءا... درست میشه!
ـ آخه با این خرج زندگی ...
حرفش را قطع میکنم و موضوع صحبت را عوض میکنم:
ـ راستی میدونستی تو جنگ بچههای رزمنده هم «اضافه کاری» داشتن؟
ـ باز رفتی تو حال؟!
ـ نه! جدی میگم.
ـ خب اضافه کاری که مال جنگ و غیر جنگ نیس.
ـ اما اون موقع فرق میکرد.
ـ چه فرقی؟
ـ «اضافه کاری» یه اصطلاحی بود بین بچههای بسیجی. به اونایی که نصفههای شی یواشکی از سنگر بیرون میاومدن و یه گوشه میرفتن و نماز شب میخوندن گفته میشد که اینا دارن اضافه کاری میکنن.
ـ چه جالب!
ـ جالبتر اینه که بعضیهااضافه کاریشون خیلی سنگین بود.
ـ یعنی بیشتر از بقیه نماز میخوندن؟
ـ نه! اونا یه عده بودن مثل مثل «خالو مرتضی» ـ مرتضی سعیدینیا ـ و بهمن درولی، که نیمه شب بلند میشدن و ظرفهای بیست لیتری رو پر آب میکردن تا بچههایی که صبح بر نماز بیدار میشن با مشکل کمبود آب مواجه نشن. بعضیها هم مثل «حمید صالحنژاد» ـ فرمانده گردان ـ شبا که همه میخوابیدن، درست مثل پدری که به بچههاش سرکشی میکنه، به همة چادرها سر میزد تا مبادا کسی بدون پتو خوبیده باشه یا پتو روش نباشه و سرما بخوره.
در شعر من استعاره یعنی گل سرخ
یک شاخه پر از ستاره یعنی گل سرخ
در دایره المعارف سینه من
یک دل، دل پاره پاره یعنی گل سرخ
ما که مثل ابرها، خویش را گریستیم
ماجرای ماست این: ماجرای ماه و مین
صادقانه سوختیم، عاشقانه زیستیم
روی مین اگر چه رفت دست و پایمان، ولی
باز روز حادثه، صف به صف میایستیم
میتوان همیشه ماند، سرفراز و سر بلند
میتوان شبیه سرو، روی پا بیاستیم
تکیه میکنم بر این، واژههای آخرین
از مقابل دلم عبور کن
زخمهای کهنه را مرور کن
خانه را پر از نشاط و شور کن
شهر را دوباره غرق نور کن
ـ عاشقانه ـ باز هم عبور کن
مثل صاعقه ولی بلندتر
در شب خیال من خطور کن
تو به خاطر خدا ظهور کن
سلام. در این روزها ی بی خویشی نمی توانم به تو فکر نکنم . روزهایی که بی شباهت به شبهای طوفانی بندر نیست.
خودت هم می توانی حدس بزنی که شب بی تو یعنی چه!
شب بی تو باغچه ی سوخته ای ست که تک درختی تنها و بی برگ در آن خودنمایی می کند. همان درختی که روزی با واژه هایی از جنس اشک آبیاری اش کردیم.
کاش میدانستی چقدر خسته ام!.. خسته ! ... خس...
... همچنان منتظرم تا موسیقی لطیف گامهایت در گوش کوچه های تنهایی ام نواخته شود.
ببخشید ! ... باران اجازه نمی دهد این نامه را تمام کنم.
اعیاد شعبانیه بر همه شما مبارک باد!
زخم بر دلت رویید در سکوت اردوگاه
هیچکس نمی فهمید در سکوت اردوگاه
مرگ با تو می جنگید در سکوت اردوگاه
از تو سخت می ترسید در سکوت اردوگاه
غمگنانه میبارید در سکوت اردوگاه
عطر عشق می پیچید در سکوت اردوگاه