زندگی قصه مرد یخ فروشی ست که از او پرسیدند: فروختی؟
گفت:نخریدند... تمام شد..
آسیمه سر رسیدی
از غربت بیابان
دلخسته دیدمت در
آوار خیس باران
وا مانده در تبی گنگ
ناگه به من رسیدی
من خود شکسته از خود
در فصل نا امیدی
در برکهء دو چشمت
نه گریه و نه خنده
گم کرده راه شب را
سرگشته چون پرنده
من ره به خلوت عشق
هر گز نبرده بودم
پیدا نمیشدی تو
شاید که مرده بودم
من با تو خو گرفتم
از خنده ات شکفتم
چشم تو شاعرم بود
تا این ترانه گفتم
در خلوت سرایم
یک باره پر کشیدی
آن گاه ای پرنده
بار دگر پریدی
شعر از :اکبر آزاد
باور نکن تنهاییت را
من در تو پنهانم
تو در من
ازمن به من نزدیکتر تو
ازتو به تو نزدیکتر من
باور نکن تنهاییت را
تا یک دل و یک درد داریم
تا در عبور از کوچه ی عشق
بر دوش هم سر می گذاریم
دل تاب تنهایی ندارد
باور نکن تنهاییت را
هرجای این دنیا که باشی
من با توام تنهای تنها
هرجای ای دنیا که باشی
من با توام تنهای تنها
من با توئم هر جا که هستی
حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز
با هم در این عالم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز
با هم در این عالم نباشیم
این خانه را بگذار و بگذر
با من بیا تا کعبه ی دل
باور نکن تنهاییت را
من با توام منزل به منزل
شعر از: اهورا ایمان
همه عمر بر ندارم سر از این خُمار و مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تـو نـه مثل آفتابـی که حضور و غیبت افتـد
دیگران روند وآیند و تو هم چنان کههستی
چه شکایت از فراقت کـه نداشتـم ولیـکـن
تـو چـو روی بـاز کـردی در مـاجـرا ببستـی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن بـه
کـه تـحیّتـی نـویسـی و هـدیتّـی فـرستی
دل دردمنـد مــا را کـه اسیـر تـوسـت، یـارا
توکه قلب دوستان را به مفارقتشکستی
بـرو ای فقیـه دانـا، بـه خـدای بـخش ما را
تو و زهد و پارسایی،من و عاشقیو مستی
دل هـوشمنــد بـایـد که بـه دلبری سپاری
که چون قبلهایت باشـد بـه از آن که خـود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کننــد اگــر زبونــی نکننــد و زیردستی
گلـه از فــراق یـــاران و جـفـــای روزگــاران
نهطریقتوست«سعدی»کمخویشگیر و رستی
«سعدی»
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در کنار بادیه بنشسته فرد
صفحه ای از ریگ و انگشتان قلم
مینویسد نام لیلی دم به دم
گفت: کی مجنون شیدا کیستی ؟
گو که سرگرم هوای چیستی؟
گفت : مشق نام لیلی میکنم
خاطر دل را تسلی میکنم
چون میسر نیست ما را کام او
عشق بازی میکنم با نام او ....
12 شب شعر متوالی برای ارائه تصویری کامل از تاثیرپذیری شاعران معاصر از فضاهای معنوی منسوب به قرآن و رمضان با حضور دهها شاعر صاحب نام و متعهد معاصر از سراسر کشور برگزار خواهد گردید .
اسامی برخی از شاعران به شرح زیر است :
استاد عباس مشفق کاشانی استاد محمود شاهرخی
استاد ابولقاسم حسینجانی استاد حسین اسرافیلی
استاد حمید سبزواری استاد خسرو احتشامی
استاد محمد جواد محبت استاد محمد علی بهمنی
استاد علی معلم دامغانی استاد سید علی موسوی گرمارودی
علیرضا قزوه رضا اسماعیلی
عبدالجبار کاکایی بهروز قزلباش
پرویز بیگی حبیب آبادی حمیدرضا شکارسری
عبدالرحیم سعیدی راد صادق رحمانی
بیژن ارژن دکتر مژگان عباسلو
سودابه امینی دکتر فاطمه راکعی
محمد رضا عبدالملکیان بیوک ملکی
شاعران هرشب:
هر شب 7 شاعر؛ 1 پیشکسوت 3 شاعر از نسل انقلاب و 3 شاعر جوان
شبهای برگزاری :
شنبهها ، دوشنبهها و چهارشنبههای طول ماه مبارک رمضان