مردی ساعتهای متوالی نشسته بود و به تلاش پروانه ای برای خروج از پیله اش نگاه می کرد. پروانه توانست حفرهء کوچکی ایجاد کند. اما بدنش بزرگتر از ان بود که از حفره بگذرد. بعد از زمان درازی به نظر رسید که خسته شده و بی حرکت ماند.
مرد تصمیم گرفت به پروانه کمک کند: با دقت بقیهء پیله را باز کرد و بی درنگ پروانه را آزاد کرد. اما بدن پروانه مچاله و کوچک بود و بالهایش به هم چسبیده بود.
مرد همچنان پروانه را نگاه می کرد و امیدوار بود که هر لحظه بال های پروانه باز شوند و به پرواز دراید.
اما هیچ اتفاقی نیفتاد. پروانه بقیهء زندگی اش را با بدنی مچاله و بالهای به هم چسبیده گذراند. نمی توانست پرواز کند.
مرد نفهمیده بود که آن سوراخ کوچک و تلاش پروانه برای عبور از ان سوراخ. روشی است که طبیعت برای ورزیده کردن بدن پروانه و تقویت بالهای او به کار کی برد.
گاهی کار طاقت فرسا درست همان چیزی است که ما را در رویارویی با مانع بعدی آماده می کند.
کسی که از این کار طاقت فرسا خودداری کند یا کسی که کمک نادرستی بگیرد هرگز نمی تواند به سوی سرنوشتش پرواز کند .
شنبه ها گل می فروشم.
یک شنبه ها کفش هایم را واکس می زنم
و به زلزله ای که در راه است فکر می کنم.
دوشنبه ها را سکوت می کنم.
سه شنبه، میل هایم را چک می کنم
و برای مرگ
لبخند می فرستم.
چهار شنبه ها،
با دخترم به ملاقات خدا می روم.
پنج شنبه شعر هایم را حراج می کنم.
جمعه ها ... اما،
فقط منتظر می مانم
می دانم که می آید.
شنبه ها گل می فروشم.
یک شنبه ها کفش هایم را واکس می زنم
و به زلزله ای که در راه است فکر می کنم.
دوشنبه ها را سکوت می کنم.
سه شنبه، میل هایم را چک می کنم
و برای مرگ
لبخند می فرستم.
چهار شنبه ها،
با دخترم به ملاقات خدا می روم.
پنج شنبه شعر هایم را حراج می کنم.
جمعه ها ... اما،
فقط منتظر می مانم
می دانم که می آید.
جنگل، پرتگاه، سقوط
هرگز
خم نمی شود بلوط
اندیشهی وحدت مورد نظر قرآن در ادبیات انقلاب اسلامی/10
عبدالرحیم سعیدیراد: ادبیات انقلاب محملی برای انتقال پیام اتحاد به جهان است
گروه ادب: ادبیات میتواند پیام انقلاب اسلامی را به همهی کشورهای جهان اسلام منتقل کند و به تحقق اتحاد ملی و انسجام اسلامی ـ نه تنها در ایران بلکه در جهان اسلام ـ دامن بزند.
«عبدالرحیم سعیدیراد» شاعر در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) با بیان این مطلب گفت: اگرچه انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب فرهنگی محسوب میشود اما نمیتوان فقط ادبیات را دلیل وقوع این حماسهی بزرگ تاریخی دانت؛ البته ادبیات همواره بستری مناسب برای بیان آرمانهای انقلابی و دردهای رژیم گذشته بوده و نقش مؤثری را در ایجاد اتحاد در میان آحاد ملت بر عهده داشته است.
وی در توصیف ادبیات انقلاب تأکید کرد: ادبیات انقلاب دوشادوش مردم در سال 57 به خیابانها آمد؛ گلوله خورد؛ پا به پای مردم شهید شد و بهطور کلی در هیچ لحظهای از مردم جدا نبود.
این شاعر ضمن ارزیابی جریان شعر پیش از انقلاب تأکید کرد: شعر پیش از انقلاب در بندها و مضامین خاصی سروده میشد و تنها در انحصار تعداد محدودی از شاعران بود اما با شروع انقلاب و گام نهادن جوانان در عرصههای ادبی، جریان شعر از این محدودیتها آزاد شد تا جایی که امروز این جریان، عزت و سرافرازی انقلاب اسلامی را بیان میکند.
وی با اشاره به نامگذاری امسال بهعنوان سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی تأکید کرد: باید بدانیم که شعر، شاعر و نویسنده همواره نقش مؤثری را در اتحاد و انسجام برعهده داشته و اکنون نیز میتواند با توجه به نامگذاری امسال بهعنوان سال اتحاد ملی و انسجم اسلامی، این شعار را در جامعه تحقق بخشد.
وی ضمن ارزیابی جریان شعر امروز تصریح کرد: در سالهای اخیر، تلاشهای زیادی از سوی شاعران جوان صورت گرفته است تا تغییراتی در ساختار شعر انجام شود اما این طبعآزمایی چندان توفیق نداشته است همچنین ترانهسرایی نیز بسیار رواج داشته و شاعرانی از جمله «محمدعلی بهمنی»، «عبدالجبار کاکایی» و «علی معلم» آثار ارزشمندی در این حوزه خلق کردهاند.
علی ابن ابیطالب :
روزگار دو روزی بیش نیست ، روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو ، پس وقتی به سود تو شد مغرور نباش ، و اگر به ضرر تو شد شکیبایی پیشه کن
مجنون خواست که برای لیلی نامه ای بنویسد. این بیت را گفت:
خیالک فی عینی و اسمک فی فمی؛
و ذکرک فی قلبی, الی این اکتب؟
خیال تو مقیم چشم من است
و نام تو ورد زبانم
و یاد تو در قلبم جاری ست.
پس برای کی نامه بنویسم؟
عرش خدا پر شد از عطر گل یاسمن
ساقی لب تشنهگان! باده بنوشان به من
جان مرا تازه کن، مطرب شور آفرین
بر رگ روحم بیا زخمة دیگر بزن
هلهلة عرشیان میرسد از هر طرف
غرق چراغانی است، حتی بیتالحَزن
رقص کنان میرود عشق به پابوس دل
چرخزنان میرسد، روح به دیدار تن
نور دو چشم پدر! آمده هجران به سر
خاک چو یعقوب بود، خلقت تو پیرهن
بوی خدا میدهی ای گل مینو سرشت
بوی شهیدان عشق، بوی حسین و حسن
باد تکان میدهد بیرق نام تو را
مادر حوّا تویی، معنی والای زن!